آسمان کوچک بچگی

ازمحبت طعم کالی مانده است،ازصفای دل سفالی مانده است،آنکه زیبا بود زجرش می دهند،آنکه زشتی کرد اجرش می دهند...

آسمان کوچک بچگی

ازمحبت طعم کالی مانده است،ازصفای دل سفالی مانده است،آنکه زیبا بود زجرش می دهند،آنکه زشتی کرد اجرش می دهند...

میدان بلاغت است دیوان علی

میدان بلاغت است دیوان علی
کس چون بنهد قدم به میدان علی
هر نکته که بوی عشق می آید از آن
یا زان محمد است یا زان علی

خواهم نظری که جز خدا نشناسد
جز دست خدا گره گشا نشناسد
جز عشق علی و یازده فرزندش
راهی به دیار آشنا نشناسد

ای دل به علی نگر خدا را بشناس
وز روی علی رمز ولا را بشناس
خواهی که مقام عشق را بشناسی
برخیز و علی مرتضی را بشناس

گفتم ز چه کعبه را به عالم شرف است
وان خانه مطاف اهل دل صف به صف است
گفتا که گهر مایه ی ارج صدف است
این عاصمه زادگاه میر نجف است

ای آمده در کعبه ز مادر به وجود
وی رفته به مسجد ز جهان وقت سجود
از آمدن و رفتن تو دانستم
سرمایه ی زندگی قیام است و ُقعود

تا بر لب خویش نام حیدر داریم
کی بیم ز دشمن ستمگر داریم
از مهر علی و یازده فرزندش
ما، گِردِ دیار خویش سنگر داریم

با یاد علی به موج آتش زده ایم
از نجد زبانه تا مراکش زده ایم
در مکتب او چو قامت افراخته ایم
سیلی به حرامیان سرکش زده ایم

ای تیغ کجت قبله نمای دل ما
سرپنجه ی تو گره گشای دل ما
تو شیر حقی، دست حقی، مرد حقی
ای نام بلندت آشنای دل ما

با نام علی به پهنه رو آوردیم
بر خصم شکستِ سو بسو آوردیم
هر چند که قطره قطره خون بخشیدیم
صهبای ظفر سبو سبو آوردیم

شما یادتون نمیاد،

شما یادتون نمیاد، کاغذ باطله و نون خشکه میدادیم به نمکی ، نمک بهمون میداد بعدش هم نمک ید دار اومد که پیشرفت کرده بود نمک ید دار میداد، تابستو نها هم دمپایی پاره می گرفت جوجه های رنگی می داد.

شما یادتون نمیاد، کیک می خریدیم پنج تا تک تومنی. کاغذ زیرش رو هم می جویدیم!

شما یادتون نمیاد، بستنی یخی  می خریدیم، تو مشما، تو دیوار میکوبیدیم و بعدش مشما رو سوراخ میکردیم وتکه بستنی یخی ها رو میخوردیم.

شما یادتون نمیاد، آسیاب بشین میشینم، آسیاب پاشو پامیشم، آسیاب بچرخ میچرخم، آسیاب پاشو،پا نمیشم؛ جوون ننه جون، پا نمیشم؛… جوونه قفل چمدون،پامیشم..آسیاب تند ترش کن، تندتر تندترش کن!

شما یادتون نمیاد، موقع امتحان باید بین خودمون و نفر بغلی کیف میزاشتیم رو میز که تقلب نکنیم

شما یادتون نمیاد، جمعه شبا سریال جنگجویان کوهستان رو، فرداش همه تو مدرسه جوگیر بودیم.

شما یادتون نمیاد، پیک نوروزی که شب عید میدادن دستمون حالمونو تا روز آخر عید میگرفتن !

شما یادتون نمیاد سریال آیینه ، دو قسمتی بود اول زن و شوهر ها بد بودند و خیلی دعوا میکردند بعد قسمت دوم  زندگی شیرین می شود بود و همه قربون صدقه هم می رفتند. یه قسمتی بود که زن و شوهر ازدواج کرده بودند همه براشون ساعت دیواری اورده بودند. بعد قسمت زندگی شیرین میشود جواد خدایاری و مهین شهابی برای زوج جوان چایی و قند و شکر بردند همه از حسن سلیقه این دو نفر انگشت به دهان موندند و ما باید نتیجه میگرفتیم که چایی بهترین هدیه عروسی می تونه باشه.

شما یادتون نمیاد، ستاره آی ستاره    پولک ابر پاره،     به من بگو وقتی که اونجا بودی  بابامو تو ندیدی
دیدمش از اونجاها رفت    اون بالا بالاها رفت   بالا پیش خدا رفت
خدا که مهربونه    پیش بابام میمونه
گریه نمیکنم من       که شاد نباشه دشمن

شما یادتون نمیاد، چرخ فلکی که چرخو فلکش رو میاورد 4 تا جا بیشتر نداشت و با دست میچرخوندش.

شما یادتون نمیاد، چکمه پلاستیکی که مامانا از کفش ملی می خریدند پامون می کردند.

شما یادتون نمیاد، چقدر زجر آور بود شنیدن آهنگ مدرسه ها وا شده اونم صبح اول مهر.

شما یادتون نمیاد، سریال روزی روزگاری که پخش میشد تیکه کلام رایج بین مردم شده بود “التماس نکن

شما یادتون نمیاد، زنگ آخر که می شد کیف و کوله رو مینداختیم رو دوشمون و منتظر بودیم زنگ بخوره تا اولین نفری باشیم که از کلاس میدوه بیرون.

شما یادتون نمیاد، خانواده آقای هاشمی رو که میخواستن از نیشابور برن کازرون، تو کتاب تعلیمات اجتماعی.

شما یادتون نمیاد، تو نیمکت ها باید سه نفری می نشستیم بعد موقع امتحان نفر وسطی باید میرفت زیر میز.

شما یادتون نمیاد، این آواز مُد شده بود پسرا تو کوچه میخوندن: آآآآآی نسیم سحری صبر کن، مارا با خود ببر از کوچه ها،آآآی

شما یادتون نمیاد ، نوک مداد قرمزای سوسمار نشانُ که زبون میزدی خوش رنگ تر میشد.