به نام دل به نام شاهد و می
به نام تار و تنبور و دف و نی
به نام عاشقان لاابالی
به نام همنشینان خیالی
به نام نغمههای عود و چنگت
به نام آشنای جام و سنگت
به نام ساقی و جام شرابش
به نام شاهد و عود و ربابش
به نام ذکر و رقص و حالت شور
به نام چشمهای مست و مسرور
به نام دستهای جام بردار
به نام مستهای رفته بر دار
به نام آن قلندرهای بیباک
به نام چشمهای خفته در خاک
به نام شکوهی شوریده بر شُکر
به نام گریههای حالت سُکر
به نام عاشقی زندانی چاه
به نام چشمهای مانده بر راه
به نام مجلس بزم شبانه
به نام سرور این آشیانه
الا ساقی من امشب مستِ مستم
ولی جامی دگر دارم به دستم
گِل ما را خدا با می سرشته
به تقدیرم چنین رمزی نوشته
تو دائم مست جام کبریایی
تو مخمور شراب اولیایی
من امشب هفت خط جام هستم
ببخشایم خدایا مستِ مستم
من از بوی صراحی گشته مخمور
دمی سنگین دلی در جذبه و شور
چو مستان گرد گشته دور ساقی
بماند یکنفر در دور، باقی
الا ساقی تو از جام الستی
چرا؟ دورت بگردم مست هستی
من امشب حال و کیفم رو به راه است
دلم چون یوسفی در بند چاه است
سری مست و غزلخوان دارم امشب
تبی در تن پریشان دارم امشب
همی گردم به دور جام باقی
خدا حفظت کند همواره ساقی
مرا در سرهوای کوی یار است
به هر جا میروم نقش نگار است
ولی یکدم سکون خفتنم نیست
مدد ساقی توان گفتنم نیست
اگر باید مِیی مردانه نوشم
زدست پاک آن دُردانه نوشم
مرا امشب چو مجنون نام دادی
چرا دیگر به دستم جام دادی؟
من از ویرانه تا دل پر کشیدم
تمام نامهایت را شنیدم
مرا در دور اوّل قصّهای نیست
بگو جانانِ دور دوّمم کیست؟
آدمی اگر فقط بخواهد خوشبخت باشد به زودی موفق میگردد ولی او می خواهد خوشبخت تر از دیگران باشد و این مشکل است زیرا او دیگران را خوشبخت تر از انچه هستند تصور میکند...
عالی بود...
پیروز باشی...
زیبا بود
سلام خیلی قشنگ بود
سلام با یک مطلب با حال اپم