آسمان کوچک بچگی

ازمحبت طعم کالی مانده است،ازصفای دل سفالی مانده است،آنکه زیبا بود زجرش می دهند،آنکه زشتی کرد اجرش می دهند...

آسمان کوچک بچگی

ازمحبت طعم کالی مانده است،ازصفای دل سفالی مانده است،آنکه زیبا بود زجرش می دهند،آنکه زشتی کرد اجرش می دهند...

¤دردعشق

گفتمش آغاز درد عشق چیست ؟ گفت آغازش سراسر بندگی است ،

گفتمش پایان آن را هم بگو ، گفت : پایانش همه شرمندگیست . گفتمش

یک اندکی تسکین آن ، گفت : تسکینش همه سوز و فناست .

گفتمش درمان دردم را بگو...گفت درمان ندارد بی دواست...

چشم او از چشم من زیباتر است

قامتش از قامتم رعنا تر است

خون او از خون من رنگین تر است

جامه هایش بهترین جامه هاست

حرفهایش دلنواز و دلبر است

خرمن گیسوی او مشکین تر است

در مقام و مال و شهرت برتر است

او ز من در هر چه می گویی سر است

من ولی ای نازنین خسته ترم

در بیان حرف خود صادق ترم

من از او در عشق تومجنون ترم

خسته و دیوانه و دلخون ترم

بی تو می میرم، به یادت زنده ام

از شمیم عشق تو آکنده ام

فکر کن حالا میان من یا که او

هر که را می خواهی ای زیبا بگو

حال این حق انتخاب با تو است

که میان من و او

فقط یکی را برگزینی

گر که عشقت واقعیست....

   
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد