کودکی در دفتر مشقش نوشت زندگی یعنی غمی بی انتها زندگی یعنی شکست شیشه ای در هجوم بی امان سنگ ها زندگی یعنی سکوت مادرم از غم و رنج و اندوه و درد دستهایی زرد و بیمار و کبود رخت شویی در زمستان های سرد زندگی یعنی که هر شب خواهرم ناله از چشمان بی سویش کند مادرم هم با غم درماندگی با نوازش دست در مویش کند زندگی که من در دفتر نقاشی ام جای یک گل سفره ای خالی کشم یا به جای خانه ای با دودکش خانه ای با سقف و بی قالی کشم مشق های ریز من را بازهم می زند خط خشمگین آموزگار باز هم می گوید او کوری مگر عینکی همراه خود فردا بیار از هم خواهم نوشت از زندگی زندگی زخم عمیقی بر تن است زندگی یه قصه از اندوه ماست زندگی موضوع انشای من است
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
کودکی در دفتر مشقش نوشت
زندگی یعنی غمی بی انتها
زندگی یعنی شکست شیشه ای
در هجوم بی امان سنگ ها
زندگی یعنی سکوت مادرم
از غم و رنج و اندوه و درد
دستهایی زرد و بیمار و کبود
رخت شویی در زمستان های سرد
زندگی یعنی که هر شب خواهرم
ناله از چشمان بی سویش کند
مادرم هم با غم درماندگی
با نوازش دست در مویش کند
زندگی که من در دفتر نقاشی ام
جای یک گل سفره ای خالی کشم
یا به جای خانه ای با دودکش
خانه ای با سقف و بی قالی کشم
مشق های ریز من را بازهم
می زند خط خشمگین آموزگار
باز هم می گوید او کوری مگر
عینکی همراه خود فردا بیار
از هم خواهم نوشت از زندگی
زندگی زخم عمیقی بر تن است
زندگی یه قصه از اندوه ماست
زندگی موضوع انشای من است