آسمان کوچک بچگی

ازمحبت طعم کالی مانده است،ازصفای دل سفالی مانده است،آنکه زیبا بود زجرش می دهند،آنکه زشتی کرد اجرش می دهند...

آسمان کوچک بچگی

ازمحبت طعم کالی مانده است،ازصفای دل سفالی مانده است،آنکه زیبا بود زجرش می دهند،آنکه زشتی کرد اجرش می دهند...

خدایا

خدایا بنده ای درد آشنایم
به سر افتاده ای بی دست و پایم

ز غمها سینه ام دریاست ، دریاست
گواهم ، گریه های هایهایم

بدرگاه تو می نالم به زاری
مرا بگذار با این ناله هایم

مرا در آتش عشقت بسوزان
مکن زین شعله ی سرکش رهایم

از این آتش ، دلم را پرشرر کن
بسوزان ، سوز دل را بیشتر کن

به آهِ در گلو بشکسته ، سوگند
بسوز سینه های خسته ، سوگند

به غم پرورده ی محنت نصیبی
که در خون جگر بنشسته ، سوگند

به اشک مادری کز داغ فرزند
فروریزد به رخ ، پیوسته سوگند

به بیماری که در هنگامه ی مرگ
برآید ناله اش آهسته ، سوگند

به آن برگشته ایام ِ نگون بخت
که راهش از همه سو بسته ، سوگند

مرا در بیکسی پیوسته کس باش
بوقت ناله ها فریادرس باش

به بی پایی که در راهی خزیده
به بیدستی که دست از جان کشیده

به محرومی که نالد در شب تار
ز غمها جان او بر لب رسیده

به آن بیماردارِ شب نخفته
که ریزد اشک محنت تا سپیده

بناکامی که در شور جوانی
به خاک سردِ گوری آرمیده

به پیر خسته جان مستمندی
که پشتش در تهی دستی خمیده

به آن طفل یتیم بی پناهی
که لبخند محبت را ندیده

بده دستی که دستی را بگیرم
ز خجلت پیش محتاجان نمیرم

قسم بر دستگاه کبریایی
قسم بر شوکت عرش خدایی

قسم بر بینوای سیر چشمی
که دارد صد نوا در بینوایی

قسم بر گلرخ عاشق نوازی
که در او نیست رنگ بی وفایی

قسم بر مادری کز هجر فرزند
بود گریان به شبهای جدایی

دورنگی را ز جان من جدا کن
دلم را با محبت آشنا کن

نظرات 1 + ارسال نظر
احسان چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 02:39 ب.ظ

این شعر از استاد فرزانه و بی همتا در عرصه خود استاد مهدی سهیلی بی نظیر بود من با سهیلی زندگی میکنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد