در کنار خطوط سیم پیام/ خارج از ده دو کاج روئیدند
سالیان دراز رهگذران/ آن دو را چون دو دوست می دیدند
یکی از روز های سرد پاییزی/ زیر رگبار و تازیانه ی باد
یکی از کاج ها به خود لرزید/ خم شدو روی دیگری افتاد
گفت ای آشنا ببخش مرا/ خوب درحال من تامل کن
ریشه هایم زخاک بیرون است/ چند روزی مرا تحمل کن
کاج همسایه گفت با تندی/ مردم آزار از تو بیزارم
دور شو دست از سرم بردار/ من کجا طاقت تو را دارم
بینوا را سپس تکانی داد/ یار بی رحم و بی مروت او
سیمها پاره گشت و کاج افتاد/ بر زمین نقش بست قامت او
مرکز ارتباط دید آن روز/ انتقال پیام ممکن نیست
گشت عازم گروه پی جویی/ تا ببیند که عیب کار از چیست
سیمبانان پس از مرمت سیم/ راه تکرار بر خطر بستند
یعنی آن کاج سنگدل را/ نیز با تبر تکه تکه بشکستند
و حال نسخه جدید این شعر زیبا دو کاج از همان شاعر دوکاج
در کنار خطوط سیم پیام/ خارج از ده دو کاج روئیدند
سالیان دراز رهگذران/ آن دو را چون دو دوست میدیدند
روزی از روزهای پائیزی/ زیر رگبار و تازیانه ی باد
یکی از کاج ها به خود لرزید/ خم شد و روی دیگری افتاد
گفت ای آشنا ببخش مرا/ خوب در حال من تأمل کن
ریشههایم ز خاک بیرون است/ چند روزی مرا تحمل کن
کاج همسایه گفت با نرمی/ دوستی را نمی برم از یاد
شاید این اتفاق هم روزی/ ناگهان از برای من افتاد
مهربانی بگوش باد رسید/ باد آرام شد، ملایم شد
کاج آسیب دیده ی ما هم/ کم کمک پا گرفت و سالم شد
میوه ی کاج ها فرو می ریخت/ دانه ها ریشه می زدند آسان
ابر باران رساند و چندی بعد/ ده ما نام یافت کاجستان