آسمان کوچک بچگی

ازمحبت طعم کالی مانده است،ازصفای دل سفالی مانده است،آنکه زیبا بود زجرش می دهند،آنکه زشتی کرد اجرش می دهند...

آسمان کوچک بچگی

ازمحبت طعم کالی مانده است،ازصفای دل سفالی مانده است،آنکه زیبا بود زجرش می دهند،آنکه زشتی کرد اجرش می دهند...

عشق دستمال کاغذی

یکی از عشق های عصر جدید

که فراگیر و مسری است و شدید

عشق ناغافل است و یکباره

که کند چُرت شخص را پاره

در عزا، یا که جشن و مهمانی

یا که در پرسه ای خیابانی

ناگهان دختری بدون خشاب

می کند تیر عشق را پرتاب

غالباً تیر عشق آن دختر

می خورد سیخ، توی قلب پسر

طبق معمول، تا رسد اورژانس

کله پا گشته طفلک بد شانس

گر که باشد نشانه گیری خوب

پسرک می شود ولو در جوب

می کند عشق در دلش ریشه

نطفه ی عیش، منعقد میشه

دخترک، می کند همان اول

با جوانک، شماره رد و بدل

نم نم و ریزه ریزه و کم کم

می شود ارتباطشان محکم

روز و شب، باهمند و پیچیده

دو قلوی به هم نچسبیده!

می شود عشق این دو یار ایاغ

نم نمک گرم و پر حرارت و داغ

مدتی بعد از آن، بدون دلیل

عشقشان می شود به یخ تبدیل

هیچ از این پشت پا  به عشق زدن

ککشان هم نمی گزد ابداً

چون که دارند «یار با احساس»

دو، سه تا توی قلبشان، زاپاس!

حیف از این عشق های ناب و لطیف

که علی رغم رنگ و روی ظریف

به دهان نارسیده، منقضی اند

عینهو دستمال کاغذی، کاغذی اند!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد