آسمان کوچک بچگی

ازمحبت طعم کالی مانده است،ازصفای دل سفالی مانده است،آنکه زیبا بود زجرش می دهند،آنکه زشتی کرد اجرش می دهند...

آسمان کوچک بچگی

ازمحبت طعم کالی مانده است،ازصفای دل سفالی مانده است،آنکه زیبا بود زجرش می دهند،آنکه زشتی کرد اجرش می دهند...

دل من یه روز به دریا زد و رفت...

دل من یه روز به دریا زد و رفت
پشت پا به رسم دنیا زد و رفت

پاشنه کفش فرارو ور کشید
آستین همت و بالا زد و رفت

یه دفعه بچه شد و تنگ غروب
سنگ توی شیشه فردا زد و رفت

دفتر گذشته ها رو پاره کرد
نامه فرداها رو تا زد و رفت

حیوونی تازگی آدم شده بود
به سرش هوای حوا زد و رفت

زنده ها خلیی براش کهنه بودند
خودشو تو مرده ها جا زد و رفت

هوای تازه دلش می خواس ولی
آخرش توی غبارا زد و رفت

دنبال کلید خوشبختی می گشت
خودشم قفلی رو قفلا زد و رفت .


من تنها از یک چیز می ترسم

من تنها از یک چیز می ترسم
و آن اینکه شایستگی رنج هایم را نداشته باشم

ما یک رفیقی داشتیم که از نظر باحال بودن دو سه برابر ما بود(دیگر حسابش را بکنید که او کی بود) این بنده خدا به خاطر مشکلات زیادی که داشت نتوانست درس بخواند و در دبیرستان درس را طلاق داد و رفت سراغ زندگیش. زده بود توی کار بنائی و عملگی ساختمان (از همین کارگرهائی که کنار خیابان می ایستند تا کسی برای بنائی بیاید دنبالشان)
از اینجای داستان به بعد را خود این بنده خدا تعریف می کند:
یه روز صبح زود زدم بیرون خیلی سرحال و شاد. با خودم گفتم امروز چهل، پنجاه هزار تومن کار می کنم. حالا ببین! اگه کار نکردم! نشونت می دم! (این گفتگو ها را دقیقا با خودش بود!!) خلاصه کنار خیابون مثل همیشه منتظر بودیم تا یه ماشین نگه داره و مثل مور و ملخ بریزیم سرش که ما رو انتخاب کنه. یه دفعه دیدیم یه خانم سانتال مانتال با یه پرشیای نقره ای نگه داشت اولش همه فکر کردیم می خواد آدرس بپرسه واسه همینم کسی به طرف ماشینش حمله نکرد. ولی یهو دیدم از ماشین پیاده شد و یه نگاه عاقل اندر سفیهی به کارگرها انداخت و به من اشاره کرد گفت شما! بیاید لطفا! رسیدم نزدیکش که بهم گفت: می خواستم یه کار کوچیکی برام انجام بدید. من که حسابی جا خورده بود گفتم خواهش می کنم در خدمتم.
سوار شدیم رفتیم به سمت خونه ش. تو راه هی با خودم می گفتم با قیافه ای که این خانم داره هیچی بهم نده حداقل شصت، هفتاد تومن رو بهم میده! آخ جون عجب نونی امروز گیرم اومد. دیدی گفتم امروز کارم می گیره؟ حالت جا اومد داداش؟! (مکالمت درونی ایشان است اینها!)
وقتی رسیدیم خونه بهم گفت آقا یه چند لحظه منتظر بمونید لطفا.
بعد با صدای بلند بچه هاشو صدا کرد: رامتین! پسرم! عسل! دختر عزیزم! بیاید بچه ها کارتون دارم!
پیش خودم می گفتم با بچه هاش چی کار دار دیگه؟ البته از حق نگذریم بچه هاش هم مودب بودن !!
بچه هاش که اومدن با دست به من اشاره کرد و به بچه هاش گفت: بچه های گلم این آقا رو می بینید؟ ببینید چه وضعی داره! دوست دارید مثل این آقا باشید؟ شما هم اگر درس نخونید اینطوری می شیدا! فهمیدید؟! آفرین بچه های گلم حالا برید سر درستون!
بچه هاش هم یه نگاه عاقل اندر احمقی! به من انداختن و گفتن چشم مامی جون! و بعد رفتند.
بعد زنه بهم گفت آقا خیلی ممنون لطف کردید! چقدر بدم خدمتتون؟
منم که حسابی کف و خون قاطی کرده بودم گفتم:
- همین؟
گفت:
- بله
گفتم:
- می خواید یه عکس از خودم بهتون بدم اگر شبا خوابشون نبرد بهشون نشون بدید تا بترسن و بخوابن؟
گفت:
- نه ممنونم نیازی نیست! فقط شما معمولا همون اطراف هستید دیگه؟!!
گفتم:
- خانم شما آخر دیگه آخرشی ها!
گفت: خواهش می کنم لطف دارید آقا!! اگر ممکنه بگید چقدر تقدیمتون کنم؟
منم که انگار با پتک زده باشن تو سرم گیج گیج شده بودم و گفتم: شما که با ما همه کار کردید خب یه قیمت هم رومون بذارید و همون رو بدید دیگه! زنه هم پنج هزار تومن داد و گفت نیاز نیست بقیه ش رو بدی بذار تو جیبت لازمت میشه!

نتیجه گیری اخلاقی: اگه درس نخونید مثل رفیق ما میشیدا



زندگی زیباست ای زیبا پسند

زندگی زیباست .
زشتیهای آن تقصیر ماست .
در مسیرش هر چه نازیباست آن تدبیر ماست .
زندگی آب روانیست روان میگذرد آنچه تقدیر من و توست همان میگذرد ...


به سلامتی .....

به سلامتی دیوار! نه به خاطرِ بلندیش، واسه این‌که هیچ‌وقت پشتِ آدم روخالی نمی‌کنه.
به سلامتی دریا! نه به خاطرِ بزرگیش، واسه یک‌رنگیش.
به سلامتی سایه! که هیچ‌وقت آدم رو تنها نمی‌ذاره.
به سلامتی همه اونایی که دوسشون داریم و نمی‌دونن، دوسمون دارن و نمی‌دونیم.به سلامتی نهنگ! که گنده‌لات دریاست.
به سلامتی زنجیر! نه به خاطر این‌که درازه، به خاطر این‌که به هم پیوستس.
به سلامتی کرم خاکی!نه به خاطر کرم‌بودنش،به خاطر خاکی‌بودنش
به سلامتی پل عابر پیاده! که هم مردا از روش رد می‌شن هم نامردا !
به سلامتی رودخونه!که اون‌جا سنگای بزرگ هوای سنگای کوچیکو دارن.
به سلامتی گاو!که نمی‌گه من، می‌گه ما.
به سلامتی دریا! که ماهی گندیده‌هاشو دور نمی‌ریزه.
به سلامتی بیل! که هرچه ‌قدر بره تو خاک، بازم برّاق‌تر می‌شه.
به سلامتی دریا! که قربونیاشو پس می‌آره.
به سلامتی تابلوی ورود ممنوع! که یه ‌تنه یه اتوبان رو حریفه.
به سلامتی سیم خاردار! که پشت و رو نداره

به سلامتی خودم که خیلی با حالم

دل خوش ازآنیم که حج می رویم

دل خوش ازآنیم که حج می رویم
غافل از آنیم که کج میرویم
کعبه به دیدار خدا میرویم
او که همین جاست کجا می رویم ؟
حج به خدا جز به دل پاک نیست
شستن غم از دل غمناک
دین که به تسبیح و سر و ریش نیست
هر که علی گفت که درویش نیست
صبح به صبح در پی مکر و فریب
شب همه شب گریه و ام یجیب

آیا میدانید؟؟!!

مورخان شکوه تمدن ایران را از 2500 سال پیش شروع می کنند. در حالیکه این تاریخ, زمان غروب تمدنهای باشکوه ایلام, سومر, بابل بوده است .


فنلاندیهای بی نماز رتبه اول کم فسادی را دارند. ایرانیهای با نماز از این نظر در رتبه 109 قرار دارند. 


یک عمر فرصت داری تا مرگی با عزت برای خود انتخاب کنی. وگرنه مرگ با ذلت تو را انتخاب خواهد کرد.


کتاب را می خوانند و نمی بوسند. ما قرآن را می بوسیم و نمی خوانیم.

 

مردم دو دسته هستند: فقیر یا مقروض. فقیر کسی است که نتوانسته وام بگیرد. مقروض کسی که توانسته وام بگیرد.



جملات زیبا ای زیبا پسند....


افتادن در گل و لای ننگ نیست، ننگ در این است که آنجا بمانی .                                                                               


لقمان خطاب به فرزندش: پسرم بزرگترین نفرین آنست که همه چیز را تجربه کنی.


دیل: باید بدانی گره تنهایی و دلتنگی هر کس فقط به دست دل خودش باز می شود . یادت باشد هیچگاه لرزیدن دلت را پنهان نکنی تا تنها نمانی.                                 


جبران خلیل جبران:بهترین اشخاص کسانی هستند که اگر آنها را تعریف کردید خجل شوند و اگر آنها را بد گفتید سکوت کنند .                              

                          

سلامی به بلندای برج میلاد

عرض سلام به بلندی بیل ، به محکمی کلنگ ، به گِردی اسمبُلی ، به سرعت فرغون ، به تیزی شاقول ، به انعطاف پذیری طناب ، به دلبریزی دوغاب ، به سفیدی سیمان ، به صافی ماله ، به وسعت بشکه ، به معرفت عمله ، به قدرت کارگر ، به ظرافت گچ کار، به لطافت معمار ، به شجاعت صاحب کار ، به علم مهندس ، به صلابت جوشکار ، به محبت صافکار ، به رفاقت همکار ، به سرکار گذاشتن توی بیکار.

برای امروز بسته - هر روز یه مطلب با یک سخن از بزرگان


چرچیل میگه : بزرگترین پند زندگی این است که گاهی احمق ها درست میگویند !!!

ای نام تو بهترین سر آغاز

الهی! همه به تن غریبند و من به جان و دل غریبم، همه در سفر غریبند و من در حضر غریبم.

 .الهی! اگر بردار کنی، رواست، مهجور مکن، و اگر به دوزخ فرستی رضاست، از خود دور مکن.

 الهی! عاجز و سرگردانم نه آنچه دارم دانم و نه آنچه دانم دارم.

 الهی! مکش این چراغ افروخته را و مسوز این دل سوخته را.

 کریما! گرفتار آن دردم که تو درمان آنی، بنده ی آن ثنا ام که تو سزای آنی من در تو چه دانم؟ تو دانی!تو آنی که گفتی من آنم! آنی.

 الهی! حاضری چه جویم؟ ناظری چه گویم؟

 الهی! همچون بید می لرزم که مبادا به هیچ نیرزم.

 الهی!

فاسقان زشتند،

زاهدان مزدور بهشتند،

ای منعم و توّاب و ای آفریننده ی خلقان از آتش و آب،

فریادرس از ذلّ حجاب و فتنه ی اسباب شوریده و دل خراب.بر رخ از خجالت گرد داریم و در دل از حسرت درد داریم و روی از شرم گناه زرد داریم، اگر بر گناه مصرّیم، بر یگانگی مقرّیم.در دلهای ما جز تخم محبت مکار و بر جان های ما جز باران رحمت مبار.