-
رفیق من سنگ صبور غمهام
جمعه 13 اسفندماه سال 1389 08:20
رفیق من سنگ صبور غمهام به دیدنم بیا که خیلی تنهام هیچکی نمیفهمه چه حالی دارم چه دنیای رو به زوالی دارم مجنونمو دل زده از لیلی ها خیلی دلم گرفته از خیلی ها نمونده از جوونیام نشونی پیر شدم پیر تو ای جوونی تنهای بی سنگ صبور خونه سرد و سوت و کور توی شبات ستاره نیست موندیو راه چاره نیست اگر که هیچ کس نیومد سری به تنهاییت...
-
باور نکن تنهایی ات را
جمعه 13 اسفندماه سال 1389 08:17
باور نکن تنهایی ات را من در تو پنهانم، تو در من از من به من نزدیکتر، تو از تو به تو نزدیکتر، من باور نکن تنهایی ات را تا یک دل و یک درد داریم تا در عبور از کوچه عشق بر دوش هم سر می گذاریم دل تاب تنهایی ندارد باور نکن تنهایی ات را هر جای این دنیا که باشی من با توام تنهای تنها من با توام هر جا که هستی حتی اگر با هم...
-
خدایا
شنبه 7 اسفندماه سال 1389 17:12
خدایا,آه ای خدایم صدایت می زنم بشنو صدایم شکنجه گاه این دنیاست جایم به جرم زندگی این شد سزایم مرا بگذار با این ماجرایم نمی پرسم چرا این شد سزایم گلویم مانده از فریاد و فریاد ندارد کس غم مرگ صدارا به بغض در نفس پیچیده سوگند به گلهای به خون غلطیده سوگند به مادر سوگوار جاودانه که داغ نوجوانش دیده سوگند خدایا, حادثه در...
-
شهر ویران
جمعه 29 بهمنماه سال 1389 09:38
روزگاری شهر ما ویران نبود دین فروشی اینقدر ارزان نبود نغمه مطرب دوای جان نبود هیچ صوتی بهتر از قرآن نبود دختران را بی حجابی ننگ بود رنگ چادر بهتر از هر رنگ بود مرجعیت مظهر تکریم بود حکم او را عالمی تسلیم بود اینک اما پشت پا بر دین زدن آزادگی ست حرف حق گفتن عقب افتادگی ست
-
راه راست
چهارشنبه 27 بهمنماه سال 1389 19:04
کل خلایق به نظر راستند جمله همه بی غش و بی کاستند در نظرم هر یکی بس ساده اند تابع خالق همگان خاضع اند کل خلایق همگان پاک پاک عازم جنت همه ما بعد خاک مات شدم این همه پستی ز چیست این همه زشتی ز که امد به زیست این همه فقر از که بیامد وجود کیست که آرد به خدا پس سجود جمله ما تابع قرآن پاک پس ز که آید بعمل روی خاک از عمل ما...
-
مدرک گرایی
جمعه 24 دیماه سال 1389 09:00
پیامک زد شبی لیلی به مجنون که هر وقت آمدی از خانه بیرون بیاور مدرک تحصیلی ات را گواهی نامه ی پی اچ دی ات را پدر باید ببیند دکترایت زمانه بد شده جانم فدایت دعا کن ... دعا کن مدرکت جعلی نباشد زدانشگاه هاوایی نباشد وگرنه وای بر احوالت ای مرد که بابایم بگیرد حالت ای مرد چو مجنون این پیامک خواند وارفت به سوی دشت و صحرا کله...
-
شما یادتون میاد؟؟؟
سهشنبه 14 دیماه سال 1389 19:46
-
خاطرات کودکی
دوشنبه 13 دیماه سال 1389 20:13
بازگرد ای خاطرات کودکی برسوار اسبهای چوبکی خاطرات کودکی زیباترند یادگاران کهن ماناترند درس های سال اول ساده بود آب را بابا به سارا داده بود درس پندآموز روباه وخروس روبه مکارو دزد وچاپلوس روز مهمانی کوکب خانم است سفره پر از بوی نان گندم است کاکلی گنجشککی باهوش بود فیل نادانی برایش موش بود باوجود سوزو سرمای شدید ریز علی...
-
مداحی از حاج عبدالرضا هلالی
پنجشنبه 9 دیماه سال 1389 20:14
سلام به همه دوستان خوب قصد دارم در چندین پست مداحی حاج عبدالرضا هلالی را براتون جهت دانلود بزارم. منتظر نظرات خوبتون هستم. لازم بذکره که مداحی سال 89 که در خانه کشتی شهدای هفت تیر برگزار شده بود در پستهای بعدی گذاشته میشه. مداحی آقامون دلبره محرم 88 - فرهنگسرای بهمن : تو رو خدا آقا بی تو چشمامون دریا نیست فاطمیه 89
-
آمدی جانم به قربانت
پنجشنبه 9 دیماه سال 1389 19:57
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ؟ بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا ؟ نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا ؟ عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست من که یک امروز مهمان توام فردا چرا ؟ نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا ؟ وه که با این عمر های...
-
محرم
جمعه 12 آذرماه سال 1389 10:08
سلام به همه دوستان خوبم با توجه به فرا رسیدن ماه محرم مثل همیشه در خدمتتون نیستم و یه جورائی وبلاگ نیمه تعطیله . قرارمون هئیت الرضا اینم آدرس سایتشه - آدرس هئیت هم تو سایت هست http://www.behesht.info
-
سیب
جمعه 12 آذرماه سال 1389 09:57
تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلود به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز، سالهاست که در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق در این پندارم که چرا باغچه کوچک ما...
-
اولین شعر خودمه
چهارشنبه 10 آذرماه سال 1389 12:35
الا ای دل که می بینم به زاری تو را هیچ وقت نبوده روی یاری تو را آرام و و با حجب آفریدند چرا اینقدر تپش در سینه داری؟! نمیدانم چرا وقت یه صحبت زبانم ،این دلم ندارد سر سازگاری نمیدانم چرا شرمنده هستم نمیدانم چرا بی شانس هستم ولی دانم که تو این روزگارا دلی با عشق پی یک یار بستم همیشه یار خوب با ما وفا هست همیشه قصه هایش...
-
عیدغدیر مبارک
پنجشنبه 4 آذرماه سال 1389 09:39
هر ذره که دیدیم ز آثار علی(ع)بود کنکاش نمودم چو صداهای دلم را دیدم ضربانش همه تکرار علی(ع)بود هر کس به مقامات رسید از همه دهر در زندگی اش نوکر دربار علی(ع)بود حاضر شود آزاده به صحرای قیامت آن کس که همه عمر گرفتار علی(ع)بود هر نغمه که بیرون شده از سینه عود و تنبور و دف و چنگ و نی و تار،علی(ع)بود آن کس که به خورشید نگه...
-
شقایق گل همیشه عاشق
دوشنبه 1 آذرماه سال 1389 16:55
روزی که برفتند حریفان پی هر کار زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار من یار طلب کردم و او جلوه گه یار حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار او خانه همی جوید و من صاحب خانه هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو در میکده و دیر که جانانه تویی تو مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو مقصود تویی کعبه و بتخانه...
-
میدان بلاغت است دیوان علی
جمعه 14 آبانماه سال 1389 09:48
میدان بلاغت است دیوان علی کس چون بنهد قدم به میدان علی هر نکته که بوی عشق می آید از آن یا زان محمد است یا زان علی خواهم نظری که جز خدا نشناسد جز دست خدا گره گشا نشناسد جز عشق علی و یازده فرزندش راهی به دیار آشنا نشناسد ای دل به علی نگر خدا را بشناس وز روی علی رمز ولا را بشناس خواهی که مقام عشق را بشناسی برخیز و علی...
-
شما یادتون نمیاد،
پنجشنبه 13 آبانماه سال 1389 08:28
شما یادتون نمیاد، کاغذ باطله و نون خشکه میدادیم به نمکی ، نمک بهمون میداد بعدش هم نمک ید دار اومد که پیشرفت کرده بود نمک ید دار میداد، تابستو نها هم دمپایی پاره می گرفت جوجه های رنگی می داد. شما یادتون نمیاد، کیک می خریدیم پنج تا تک تومنی. کاغذ زیرش رو هم می جویدیم! شما یادتون نمیاد، بستنی یخی می خریدیم، تو مشما، تو...
-
صبر وقرار
پنجشنبه 29 مهرماه سال 1389 19:03
نه مرا صبر و قرار است اگر باز آیی تو مگر عقده دل را ز کرم بگشایی من و شوریدگی وشوق و صال وغم یار عاقبت می کشدم هجر و غم تنهایی گفته بودم توبیا تا که من ازشوق حضور جان برون سازم ازاین قالب بی پروایی درد جانسوز غمت گرچه به تاراجم داد به خدامی نهراسم من از این رسوایی من به زندان غمت موی سیه کرده سپید کنج زندان و غم هجر و...
-
خدایا
پنجشنبه 29 مهرماه سال 1389 08:48
خدایا بنده ای درد آشنایم به سر افتاده ای بی دست و پایم ز غمها سینه ام دریاست ، دریاست گواهم ، گریه های هایهایم بدرگاه تو می نالم به زاری مرا بگذار با این ناله هایم مرا در آتش عشقت بسوزان مکن زین شعله ی سرکش رهایم از این آتش ، دلم را پرشرر کن بسوزان ، سوز دل را بیشتر کن به آهِ در گلو بشکسته ، سوگند بسوز سینه های خسته ،...
-
مهتاب
چهارشنبه 28 مهرماه سال 1389 16:55
اگه مهتاب بشی به من بتابی منم رخت سیامو در میارم اگه بارون بشی نم نم بباری منم یادم میره که شوره زارم اگه آفتاب بشی تو باغ ابرا منم تو آتیشت پروانه می شم اگه عاشق بشی حتی دروغی می مونم با غمت همخونه می شم می مونم تا نگی فکر سفر بود نگی مثل پرستو در به در بود میشم کفتر می سوزم تا بدونی که پاسوز غمت آتیش بپربود می پوشم...
-
آئینه
سهشنبه 27 مهرماه سال 1389 16:57
خدایا ! بشکن این آیینه ها را که من از دیدن آیینه سیرم مرا روی خوشی از زندگی نیست ولی از زنده ماندن ناگزیرم از آن روزی که دانستم سخن چیست همه گفتند : این دختر ، چه زشت است کدامین مرد ، او را می پسندد ؟ دریغا دختری بی سرنوشت است . چو در آیینه بینم روی خود را درآید از درم ، غم با سپاهی سیه روزی نصیبم کردی ، اما نبخشیدی...
-
به تو از تو می نویسنم به تو ای همیشه دریا
دوشنبه 26 مهرماه سال 1389 16:29
به تو از تو می نویسنم به تو ای همیشه دریا ای همیشه از تو زنده لحظه های رفته بر باد وقتی که بن بست غربت سایه ساره قفسم بود زیر رگبار مصیبت بی کسی تنها کسم بود وقتی از آزار پاییز برگ و باد با هم گریه می کرد قاصد چشم تو آمد مژده ی روییدن اورد به تو نامه می نویسم ای عزیز رفته از دست ای که خوشبختی پس از تو گم شده و به قصه...
-
نشاط انگیز و ماتم زایی ای عشق
شنبه 24 مهرماه سال 1389 17:04
نشاط انگیز و ماتم زایی ای عشق عجب رسواگر و رسوایی ای عشق اگر چنگ تو با جانی ستیزد چنان افتد که هرگز برنخیزد ترا یک فن نباشد ، ذوفنونی بلای عقل و مبنای جنونی تو « لیلی » را زخوبی طاق کردی گلِ گلخانه ی آفاق کردی اگر براو نمک دادی ، تو دادی بدو خوی ملک دادی تو دادی لبش گلرنگ اگر کردی تو کردی دلش را سنگ اگر کردی تو کردی...
-
بد عهدی است عهد جوانی
سهشنبه 20 مهرماه سال 1389 19:05
بد عهدی است عهد جوانی گرچه جوانی نکرده ایم .به باد رفت آرزوهای مشکی موهایمان. گذر ایام را به مانند حرکت جوی آب تشبیه کرده اند که بد تشبیهی است که آب پاکی و زلال و آرامش دارد که این عهد هرچه دارد غیر از آرامش و همش متلاطم و متظالم. روزگاری است بس نا مراد، چه هست این عمر که با این نامرادی بر احوالات ما میگذرد؟؟ دهه 20...
-
آری به مسلخی رفتیم که نمی خواستیم.
شنبه 3 مهرماه سال 1389 17:52
نمیدانم از چه بگویم و از که بگویم ، اصلاً کسی هست که این مطالب رابخواند؟! در دوران قرآن سوزی مردم را چه شده که چون درندگان در حال دریدن خواهر وبراردان ایمانی خود هستند. ورطه ای است واژگونه از اعتقادات و درآمیختن مبهلات بجای واقعیات.براستی که تاریخ مجدداً در حال تکرار است با این تفاوت که دیگر عصر اسب و شمشیر ونیزه...
-
خداحافظ ماهی که روزها با تو یارای برابری ندارند
جمعه 19 شهریورماه سال 1389 10:19
یک ماه پیش خداوند موجود مبارکی بنام ماه رمضان را بین ما فرستاد. ماهی که بفرموده رسول گرامی خدا روزهایش بهترین روزها وشبهایش بهترین شبهاست. ماهی که در شرافتش همین بس که قرآن درآن نازل شده است . ماهی که درشرافتش همین بس که شب قدردرآن نهفته است، شبی که اگر چه یک شب است ولی از هزار ماه برتر و بالاتراست. شب قدری که از...
-
علی جان! کلام تو هم مظلوم است
پنجشنبه 11 شهریورماه سال 1389 12:48
علی جان مظلومیت تو نه از به حکومت نرسیدنت بعد از نبی ، نه از پراکنده شدن مسلمانان، نه از نشناختن قدرت توسط آنها ست، نه! مظلومیت تو کلام تو است ، که حتی بعد از گذشت قرنها در میان دوستدارانت هم مهجور است . مظلومیت تو اندیشه تو است که در نهج البلاغه محبوس مانده و عملی نشده ! امام عدل ! سال هاست که مردم حرم تو را غرق بوسه...
-
دلا شب ها نمی نالی به زاری
شنبه 6 شهریورماه سال 1389 21:59
دلا شب ها نمی نالی به زاری سر راحت به بالین می گذاری؟ تو صاحب درد بودی ناله سر کن خبر از درد بیدردی نداری ؟ بنال ای دل که رنجت شادمانی است بمیر ای دل که مرگت زندگانی است میاد آندم که چنگ نغمه سازت ز دردی بر نیانگیزد نوایی میاد آندم که عود تار و پودت نسوزد در هوای آشنایی دلی خواهم که از او درد خیزد بسوزد عشق ورزد اشک...
-
آبرو داری کنیم
جمعه 5 شهریورماه سال 1389 13:04
ما گدایان خیل سلطانیم شهربند هوای جانانیم بنده را نام خویشتن نبود هر چه ما را لقب نهند آنیم دوستان در هوای صحبت یار زر فشانند و ما سر افشانیم … کمتر کسی است که بهره ای از هنرو ادبیات برده باشد و این غزل را نخوانده باشد و نشنیده باشد و نداند که این غزل از سعدی است و باز هم نداند شجریان آن را به آواز خوانده است . یعنی...
-
حرام است؟؟؟!!!!
جمعه 22 مردادماه سال 1389 13:13
ما می بینیم که پیغمبر اسلام در ۲۳ سال رسالتش ، اسلام و تمام احکام و عقایدش را در همان سال اول مطرح نکرد ؛ به تدریج مطرح کرد : اول مسئله توحید را طرح کرد و تا ۳ سال هیچ کلمه دیگری بر آن اضافه ننمود : (( قولوا لا اله الا الله تفلحوا )) خوب ، نماز چیست ؟ هنوز نمی خوانند ! روزه چیست ؟ هیچ ! حج ؟ اصلا ندارد ! زکات ؟ اصلا !...